تقدیم به او
تقدیم به او
کاش لحظات با تو بودن مثل لحظات انتظار دیدنت هر ثانیه اش ساعتها میگذشت
نوشته شده در تاريخ جمعه 1 آذر 1392برچسب:تقدیم به تو, توسط شاهین چنگیزخانی |

تکرار خاطرات تو شعر مجسم است/ من هر چه می نویسم و می خوانمت کم است

تو کیستی پیامبری یا خدای عشق/ هر آیه از کلام تو چون وحی ملزم است

تردید در برابر چشمان تو خطاست / حکم نگاههای قشنگت مسلم است

من می رسم به تو شاید، هنوز، نه/ آینده ام به لطف تو اینگونه مبهم است

فصل که رخت عوض می کند

دوباره عاشقت می شوم

گیرم زمستان باشد و من

آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم

عشق تو همین شال پشمی است

که نفسم را گرم می کند

بر لبم نام تورا می برم

تا برف

مثل قند

در دل زمستان آب شود

یا

به تو می اندیشم

یا

به این می اندیشم

که چرا؟

به تو می اندیشم

شب و روز – شب و روز ، شب و روز

به اندازه ی کلاغ ها که کاج را دوست دارند…

به اندازه ی دختر کوچولویی که عروسکش را دوست دارد…..

به اندازه ی پسر کوچولویی که آرزوی پلیس شدن را دوست دارد…..

به اندازه ی آفتابگردانی که آفتاب را دوست دارد…..

به اندازه ی بچه ها که عمو پورنگ را دوست دارند…..

به اندازه ی مادر بزرگ که تسبیحش را دوست دارد……

به اندازه ی دانش آموزی که روز آخر امتحانات را دوست دارد……

به اندازه ی شاعری که لحظه ی سرودن را دوست دارد…..

به اندازه ی مادری که عروسی تنها پسرش را دوست دارد…..

به اندازه ی کودکی که دست تکان دادن برای هواپیما را دوست دارد…..

و….

همیشه دوستت دارم….

همیشه عاشقت خواهم ماند پریسای من...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.

قالب وبلاگ