تقدیم به او
تقدیم به او
کاش لحظات با تو بودن مثل لحظات انتظار دیدنت هر ثانیه اش ساعتها میگذشت
نوشته شده در تاريخ جمعه 1 آذر 1392برچسب:تقدیم به تو, توسط شاهین چنگیزخانی |

به شوخی روزی آمد باری از جامی به دستم
به شوخی باده نوش و زان سبب دیدم که مستم

چو می عقل از سر و هوشم چو دیوانه به درکرد
به شوخی بر سر راهی من از مستی نشستم

پریسا دلبر جانی ز روی من گذر کرد
به شوخی ،عاجزانه، تا به دنبالش بجستم

دو چشمم کج ز مستی و گمانم عشوه می کرد
به شوخی عشوه ی نا کرده را در دل گسستم

بگفت از من چه خواهی عابر دیوانه مست؟
به شوخی خواندمش سرد است وبی کاشانه هستم

بچرخید و مرا بی آبرویی بی حیا خواند
به شوخی دل به رخسار پریسایش ببستم

نفهمیدم در آن خلوت سرای شب چگونه
به شوخی دیدم آن دستان زارش را به دستم

خداوندا گذر کن که در آن شب من نبودم
به شوخی جدی و آهنگ قلب من که پستم!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.

قالب وبلاگ