تقدیم به او
تقدیم به او
کاش لحظات با تو بودن مثل لحظات انتظار دیدنت هر ثانیه اش ساعتها میگذشت
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 آذر 1387برچسب:تقدیم به تو, توسط شاهین چنگیزخانی |

نفسم می گیرد در هوایی که بوی نفسهای تو نباشد ...
اونایی که می خونن ...یا حس میکنن ...از شکستنم ناراحت میشن ...
اونا که سرد وگرم چشیده روزگارن نسخه تجویز میکنن میگن فراموش کن ...
چرا اینجوری میکنی هر لحظه خودتو اون رو عذاب می دی...
میگم با هر لحظه از تداعی خاطره ها وقتی هر جا هر لحظه تو رو یادم میاره
ساعتهای تنهایی ...شب ...تاریکی...سکوت وماه ...ساعت همیشگی دلتنگی هایمان ...
باران ...آرامش ...
وقتی تکرا و تداعی اینا ته دلمو خوش میکنه تازه یه ذره فاصله ها رو فراموش میکنم ...
میگن اصلا اون تو رو یادشه!میگم حتی اگه نباشه ...
حتی اگه از روی کنجکاوی بعد سالها شاید اگه اومد بدونه همه اش واقعی بود خیلی بیشتر از یک رویا ...
یه نفر یه جای گفت اگه اینا ... همینا که تو باهاش آرامش میگیری ولذت میبری ومرهم کوچیکی
می شه واسه دردات اگه ... اگه ...
با همینا باعث عذابش شی !بازم می خوای هر لحظه از گذشته ها رو یادش بیاری ودرد باشی ... !؟
میگم نه حالا اگه اینجوریه ... حاضرم تموم آرامشی که از اینجا میگیرم هرچند خیلی کم باشه رو بدم ...
ولی تو آرامش داشته باشی...
رفتی !
حرفی نیست ... قدرتی برای تغییر ندارم ... با همه ی غرور بزرگ آنرزوها هر چند که شکست...
هر چند میدانم ... چقدر عذاب دارد... میدانم نمی خواهی ونمی آیی...
این لحظه های سرد سخت سپری میشود ... بغض سرد... دلم گرفته... یک دنیا حرف برای گفتن ...
همین جا زیر غبار روزگار می مانند... محو میشوم ... تمام می شوم...
ولی فراموش نمیکنم فقط تو آرامش داشته باش ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.

قالب وبلاگ