اگر یکروز پیش تو بودم...!
اگریکروز شاعر دریای عشق بودم
برایت شعرهای عاشقانه تر میسرودم
اگر خورشید سهم دستان من بود
دیگر من اینجا نبودم
با سرانگشتان آتشین خود
قطره های اشک را زچشمانت میزدودم
با اینکه خوب میدانم هماغوشی ما گناه است
دوباره در بستر عشق تو می غنودم
فرشته ای میشدم و با عصای جادویی عشق
تو را طلسم میکردم و دلت را می ربودم
این آخرین حرف مرا به یاد داشته باش
آری من همان عاشق باوفای تو بودم پریسا
نظرات شما عزیزان: